از زبان حاج قربانعلی (پدر محمدحسین بنّا)

 

دو دسته ترکمن بودند .یک دسته از آنها مسلمان بودند که جد و ریشه ما سلیمانی ها از اوست و یک دسته دیگه گبر یا کافر بودند.  اینها زیاد باهم دعوا می کردند. بخاطر همین آنها را از شمال تبعید می کنند . هر دوی آنها به منطقه ما می آیند و در «یورد بی اُو» (منطقه ای نزدیک چاه عمیق مرحوم حاج فخرالدین، غربی ترین زمین های کشاورزی سلیمانی) سکنی می گزینند.

تو این منطقه هم باهم سر یک موضوعی دعوایشان می شود . ترکمن غیر مسلمان  به مسلمان می گوید بیا کشتی بگیریم، هرکدام پیروز میدان شد، سر بازنده را از تن جدا کند . کشتی بین آنها شروع می شود . یک شبانه روز کشتی شان طول می کشد ، هر دو خیلی پرزور بودند و قدرتهایشان مساوی. موقع غروب یا طلوع، مسلمان به گبر می گوید یک استراحت بکنیم. او هم قبول می کند. مسلمان سریع تیمم کرده و به نماز می ایستد. بعد از نماز به محض اینکه کشتی شروع می شود ترکمن مسلمان، غیرمسلمان را زمین زده و روی سینه اش می نشیند. به گبر می گوید من تو را نمی کشم فقط بگو لااله الا الله. او هم تکرار می کند . مسلمان می گوید خب بلند شو ، تو دیگر مسلمان شدی.

 بعد از این واقعه گبرها از آنجا کوچ می کنند. ترکمن مسلمان با اهل و عیالش به «آق چاسم» آمده و آنجا سکنی می گیرند.

بعد از چند وقت از طرف حکومت آن زمان دستور می آید که هرچه پهلوان هست بیایند و زورآزمایی کنند. زورآزمایی با شمشیر بود. به این صورت که یک شتر با جهاز را وسط میدان خوابانده بودند. میان جهاز شتر میله آهن جاسازی شده بوده است. پهلوان ها می بایست با شمشیر چنان ضربه ای به جهاز شتر می زدند که شتر دو نصف شود. هر کدام رفتند از انبار شمشیری برداشته و زورشان را امتحان کردند ولی هیچیک موفق نشدند.

نوبت به ترکمن مسلمان که جد ما باشد رسید. رفت و از انبار شمشیری برداشت، وضو گرفته و یاعلی گفت. ترکمن مسلمان چنان ضربه ای به شتر می زند که جهاز و شتر از وسط به دو نیم می شود.

حاج قربانعلی سلیمانی

حاج قربانعلی سلیمانی، راوی افسانه

پادشاه که از دیدن این صحنه حیرت زده می شود. به او می گوید تو برو و با اهل و عیالت هرجا را که دوست داری برای ست اختیار کن. از آنجایی که او مالدار بوده منطقه سلیمانی را انتخاب می کند که از کوه و کمر و دشت آن برای گوسفندانش بهره ببرد. آق چاسم را رها کرده و به سلیمانی می آید. اینست که ریشه ما از ترکمن هاست.

تا چند وقت پیش همان شمشیر دست مرحوم حج ملا حسین بود.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

جنبش مهدوی 313 جستجوی لینک کویر پلاس هرچی همچی هیچی سام سرویس مرجع کنکور ایران چاپ مرکزی maxipol