در دهه‌های گذشته به مدد نگاه مذهبی و فرهنگی بزرگانی چون آقاسیدمهدی مصطفوی شاگردانی در روستای سلیمانی تربیت شدند که با ورود به حوزه های آموزشی و مذهبی مثل دانشگاه و حوزه علمیه و همزمان شدن اوج فعالیت آنان با اتفاقات ی همچون انقلاب اسلامی، روحیه فرهنگ‌دوستی در سلیمانی تقویت شد، به شکلی که نقطه بارز و برجسته جمعیت‌شناختی مردم این روستا، علاقه به علم‌آموزی بود، چه در دانشگاه و چه در حوزه علمیه.

این گرایش جمعی تبدیل به یک ارزش شد. اما جدای از اینها رفتن به دانشگاه به خودی خود رفاه و منزلت اجتماعی نمی آورد. این حقیقت انگیزه‌ای شد برای استخدام و پیشرفت اداری. شاهد این مدعا، تعداد زیاد افراد تحصیل‌کرده سلیمانی در دهه های 50 تا 70 به نسبت روستاهای همجوار است و چون تعداد تحصیل‌کرده ها زیاد بود ، طبیعتا پست‌های اداری بیشتری نیز توسط سلیمانی‌ها (به نسبت دیگر روستاها) در نیشابور اشغال شد.

این یک حرکت موفقیت آمیز بود اما.

اما مشکل بزرگ این حرکت از دید حقیر، سقف کوتاه آرمان‌های ما سلیمانی‌ها بود. هدف نهایی ما از دانشگاه رفتن رسیدن به پشت میز یک اداره بود و تمام. نگاهی به متولدین سالهای 50 تا 70 که در ادارات دولتی استخدام شده اند بیندازید. اکثرا در سطح یک کارمند خیلی معمولی مانده‌اند. در حالی‌که با این تعداد تحصیل‌کرده انتظار می رفت حداقل چند نفر در سطح استاندار، وزیر و تعداد زیادی در سطح فرماندار و نماینده مجلس داشته باشیم. یا چند پزشک، خلبان، استاد برجسته دانشگاه، کارآفرین، نویسنده، خبرنگار و .

مشکل به همان «بسنده کردن به حداقل‌ها» بر می گردد. ما ظاهرا به قوه ابتکار و حرکت خودجوشانه خودمان باور نداریم.

عکس این قضیه در برخی روستاهای سرولایت مثل چکنه و ینگجه اتفاق افتاده است. شما مثال‌های خیلی خوبی از این دو روستا در ذهن دارید.

همین موضوع در تجارت و کشاورزی هم دامنگیر ما شده است. بین سلیمانی‌ها یک نفر تاجر سطح بالا نداریم، یک صادرکننده ، یک واردکننده و . (به استثنای مرحوم حاج میزرا و فرزندان بزرگوارشان)

این عدم موفقیت ارتباطی به سرمایه پدری ندارد . دلیل آن را در زندگینامه بزرگان صنایع و تاجران کشور خودمان بیابید.

از نظر حقیر دلیل اصلی درجا زدن ما سلیمانی‌ها، سقف کوتاه آرزوهای ماست. فرصت‌ها همیشه هستند، به طور مثال چرا باید سود فروش محصولات کشاورزی ما مثل گوجه‌فرنگی، تخمه ژاپنی، ذرت و . را تاجرانی به جیب بزنند که روزگاری خودشان یک کشاورز یا کاسب معمولی مثل خومان بوده اند. چرا خودمان اقدام نکنیم. سلیمانی قابلیتش را دارد. نگاهی به مردم روستای گرماب بیندازید، اولین خریداران گوجه فرنگی و انگور در منطقه همین گرماب‌ها بودند. این روحیه جسورانه‌شان رشک برانگیز است.

 کاش برای نسل نوجوان و کودکان‌‌مان این اشتباه را تکرار نکنیم. با ترغیب آنها به خواندن زندگینامه‌های اشخاصی مثل پرفسور صادقی، پرفسور گنجی، برادران خیامی(بنیانگذاران ایران‌خودرو)، حاجی گلستانی و . آرزوهای بلندپروازانه‌شان را تقویت کنیم.

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Cute Nemo Seo Tech اکسیرشاپ Everything for a medical student بهترین فروشگاه اینترنتی قورشاقلو کندی بازی فیلم نرم افزار رایگان فرش ماشینی 700 شانه پلاستیک | محصولات پلاستیک | ضایعات پلاستیک | پلیمرمال